چکیده
بزها عمدتاً تحت سامانه های پرورشی کم نهاده نگهداری می شوند. می توان با تدوین یک برنامه اصلاح نژادی کارآمد دام های برتر از لحاظ ژنتیکی را شناسایی نمود و با توزیع آن ها در گله های مردمی سبب بهود ژنتیکی و در نتیجه ارتقاء کارایی پرورش گردید. تدوین هر برنامه اصلاح نژادی کارآمد، نیازمند آگاهی از پارامترهای ژنتیکی صفات مهم از لحاظ اقتصادی مانند بزغاله زایی می باشد. در پژوهش کنونی از داده های صفات بزغاله زایی شامل سن نخستین زایش، نخستین فاصله بزغاله زایی و سن دومین زایش، که طی سال های 1394 تا 1402 در مجتمع پرورش بز شیری مورسیا واقع در شهرستان قلعه گنج در جنوب استان کرمان جمع آوری شده بودند، برای ارزیابی ژنتیکی این صفات استفاده شد. به این منظور، از یک مدل حیوانی سه صفتی تحت رویکرد بیزین (با 200 هزار تکرار، 20 هزار تکرار نخست به عنوان دوره قلق گیری و با فواصل 20 تکرار) استفاده شد که در آن اثر سال تولّد بزها به عنوان اثر ثابت و اثرات ژنتیکی افزایشی دام ها و اثرات باقی مانده به عنوان اثرات تصادفی در مدل در نظر گرفته شدند. میانگین های پسین وراثت پذیری صفات سن نخستین زایش، نخستین فاصله بزغاله زایی و سن دومین زایش به ترتیب 41/0، 06/0 و 07/0 به دست آمدند. میانگین های پسین همبستگی های ژنتیکی بین سن نخستین زایش و نخستین فاصله بزغاله زایی، سن نخستین زایش و سن دومین زایش و نیز نخستین فاصله بزغاله زایی و دومین سن زایش به ترتیب 42/0، 50/0 و 17/0 و میانگین های پسین همبستگی های فنوتیپی نیز به ترتیب 18/0، 41/0 و 22/0 برآورد شدند.